- بسند آمدن
- راضی بودن، کافی شدن، یا بسند آمدن با کسی. از عهده وی برآمدن
معنی بسند آمدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گزیده آمدن خوش آمدن مقبول گشتن مورد قبول واقع شدن مطبوع افتادن
باز ایستادن
بسته شدن، بسته شدن راه و مجرا
باز ایستادن هر جسم مایع که از جایی جاری باشد
باز ایستادن هر جسم مایع که از جایی جاری باشد
کفایت کردن، راضی شده خشنود شده. کفایت کردن، راضی شدن خشنود شدن
به هوش آمدن، به حال آمدن از غش
گزند دیدن آسیب دیدن
بانتها رسیدن تمام شدن، مردن در گذشتن، جوش کردن بغلیان آمدن
وزیدن باد
فایده دادن
کفایت کردن
کفایت کردن، کافی بودن، بس بودن، از عهده کسی یا انجام دادن امری برآمدن